آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 

 

سلمان فارسی -که پیش از مسلمان شدن روزبه نام داشت- از صحابه ایرانی مشهور محمد ، پیامبر اسلام بود که محمد او را از اهل بیت و سلمان محمدی خواند. او با این که پسر یکی از زمین داران ایران بود[نیازمند منبع]، زرتشتی باقی نماند و سال‌ها در پی حقیقت و دین راستین به سرزمین‌های گوناگون سفر کرد که در همین سفرها در سرزمینی به بردگی درآمد و سپس توسط محمدآزاد گشت.[نیازمند منبع] سلمان فارسی حکیمی که خرد و دانش‌های ایرانیان و مسیحیان را می‌دانست از مشاوران محمد، از جمله طراح اصلی حفر خندق در جنگ خندق بوده‌است. او در انتهای عمر خود، در هنگام خلافت علی بن ابی طالب والی مدائن گردید.
زادگاه و کودکی
سلمان فرزند یک زمین دار ایرانی بود[نیازمند منبع] دربارهٔ زادگاه وی اختلاف نظر است و در این باره از شهرهایی چون [۱] ،کازرون، [۲] اصفهان [۳]، دشت ارژن استان فارس و رامهرمزخوزستان[۴] به عنوان زادگاه سلمان فارسی یاد شده‌است. برخی از محققان او را از خاندانی مزدکی می‌دانند[۵] و برخی معتقدند از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بوده‌است.[۶]
اندیشه سلمان
حکمت وخرد در ایران از دیرباز وجود داشته و ایرانیان در پیشرفت اندیشه انسانی تاثیر بسیاری داشته اند. سلمان -که نام او پیش از مسلمان شدن روزبه بود- به اعتقاد تمامی فلاسفه ایرانی[کدام فلاسفه؟!] پیش از هر چیز یک اندیشمند ، خردورز ، حکیم و فیلسوف ایرانی اسلامی می توان دانست. در کتاب نفس الرحمن اثر علامه حاج میرزا حسین نوری طبرسی محدث نوری و اواخر جلد ششم و جلد هشتم کتاب بحارالانوار اثرعلامه مجلسی به زندگی و اندیشه سلمان پرداخته شده است. کسی که در پی حقیقت و کسب علم مرزها را در نوردید و با ادیان و اندیشه های مختلف آشنا شد و در نهایت وقتی از اصحاب محمد شد ، تبدیل به صحابه ای خاص شده بود که تمایزش با دیگر صحابه در اندیشه و خرد بود تا آنجا که محمد در حق او گفت:«(سَلْمانُ مِنّا اَهْلُ الْبَيْتِ) سلمان از مااهل بیت است». و علی درباره او گفته است: «علم اولین و آخرین را فرا گرفت. او دریایی است که هرچند از آن استفاده شود کم نمی گردد، او از ما اهل بیت است».[نیازمند منبع]
سلمان ابتدا در ایران با عقاید میترایی آشنا بود[نیازمند منبع] و بعد عقاید زرتشتی و سپس عقاید مانوی و بدینگونه با حکمت و خرد ایران باستان آشنا بود. به غرب رفت و با عقاید مسیحی آشنا شد و سالها در آنجا در خدمت کلیسا بود[نیازمند منبع] و در کنار آنجا با عقاید یهودی بیشتر اشنا شد.[نیازمند منبع] این گونه با اندیشه مسیحی کاملا آشنا بود. در یثرب محمد را دید و با عقاید او اسلام آشنا شد. اندیشه سلمان ترکیب است از حکمت ایرانی و اسلامی که تجربه مطالعه و دریافت ادیان و حکمت های دیگر را داشته است و اکثر فلاسفه اسلامی ایران امروز، خود را پیرو مکتب سلمان می دانند.[کدام فلاسفه؟!] لویی ماسینیون فرانسوی ، آثار منسوب به سلمان را، چهار كتاب معرفى ‏می كند، كه از جمله آنها «خبر جاثلیق‏» است که ١٠ سند مکتوب را برای ذکر آن آورده است.
ایمان به مانی
سلمان(روزبه) فارسی از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بوده‌است و چون دین مانی را بر دین زرتشتی ترجیح داده بود مجبور به فرار از ایران شد. [۶][۷][۸][۹]
ایمان به مسیحیت
او در زمانی که پسری بیش نبود به مسیحیت روی آورد. او سپس برای تحصیل دین به سوریه رفت. ابوریحان بیرونی در «الآثار الباقیه عن القرون الخالیه» می‌نویسد: «انجیل سبعین (بلامس) نام انجیلی است که سلام پسر عبدالله سلام از زبان سلمان فارسی نوشته‌است.» او پس از فوت استادش همراه با کاروانی رهسپار شبه جزیره عربستان شد-واین مقارن با زمانی بود که محمد امین مالتجاره خدیجه یگانه زن متمول جزیره العرب رامدیریت میکردوخدیجه محمد را نه فقط برای اداره اموال که برای زندگی مشترک می آزمود-در راه کاروان مورد حمله قرار می‌گیرد و او به اسارت در آمد و مردی یهودی از مدینه او را به بردگی خرید و به یثرب برد
ایمان به اسلام
در تاریخ گزیده حمدالله مستوفی آمده‌است که روزبه (سلمان فارسی) پس از فرار از ایران در حوالی حجاز توسط قبیله بنی کلب به بردگی گرفته شد و به قبیله دیگری فروخته شد تا اینکه سرانجام در شمار بردگان محمدامین درآمد و محمدامین، سلمان فارسی را از بردگی آزاد کرده و از مشاوران خود قرار داد.[۱۰]
البته در سفینة البحار آمده‌است هنگامی که محمد به مدینه هجرت کرد با دعوت محمد با دین اسلام آشنا شد و مسلمان شد و محمدبا مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای خود، خود را آزاد کند. پیامبر و مسلمانان مدینه به او کمک کردند که بهای خود را (به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه-هر وقیه معادل چهل درهم) به یهودی بپردازد و آزاد شود.[۱۱] که معتقد است آشنایی وی بعد از پیامبری محمد است اما اشاره ای به سال آن نکرده است
جنگ خندق
در جنگ خندق، که در سال ۵ هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. واژهٔ خندق عربی‌شدهٔ واژهٔ پارسی میانه کَندَگ و به معنی کَنده‌است. در زبان‌های کهن ایرانی چون اوستایی و فارسی باستان، ریشهٔ «کن» به معنی «کندن» امروزی به کار می‌رفته‌است و «فرکنتن» یعنی آغاز به ساختن ساختمان یا شهر. هر گروهی می‌خواست سلمان با آنها باشد؛ مهاجران می‌گفتند: سلمان از ما است و انصار می‌گفتند: سلمان از ما است .

 


www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:سلمان فارسی,جنگ,پیامبر,اسلام,دین,, :: 12:58 :: توسط : آوا رضایی


محمدعلی فروغی( ۱۲۵۴-۱۳۲۱ خورشیدی )، كارشناس ادبیات و فلسفه، سیاستمدار و اندیشمند علوم سیاسی و از پی*ریزان فرهنگستان فرهنگی تاریخ معاصر ایران است. او زیر نظر پدرش محمد حسین خان فروغی در خانه به كمك استادان سرخانه آموزش دید و سپس وارد دارالفنون و در فلسفه، تاریخ ادبیات به دانش*اندوزی پرداخت و كتاب سیر حكمت در اروپا را بر پایه*ی ترجمه*هایی كه از زبان فرانسه فراهم كرده بود، نوشت. او چند بار نماینده*ی مجلس، وزیر و نخست*وزیر ایران شد و از كسانی بود كه مدرسه*ی عالی سیاسی را پی*ریزی كرد. پس از این كه رضاخان او را از صحنه*ی سیاست كنار زد، به كار فرهنگی و تصحیح دیوان اشعار شاعران بزرگ پرداخت.

زندگی*نامه

محمدعلی فروغی (ذكاءالملك دوم) فرزند محمدحسین ذكاءالملك اول به سال ۱۲۵۴ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش یعنی محمدحسین خان اهل اصفهان و در آنجا متولد شده بود. مرحوم استاد جلال همایی درباره شرح زندگی این خاندان مطالبی نوشته و تاكید كرده است كه محمدعلی خان فروغی فرزند محمدحسین خان بن آقا مهدی ارباب بوده است. آنها خانوادگی در عین تجارت اهل علم و فضل بوده اند. آقا مهدی پدربزرگ محمدعلی فروغی مردی متدین بود اما به عقاید خرافی و شهرت های عامیانه نمی*گروید و امری را بدون تحقیق باور نمی داشت.
فروغی در تهران از سن پنج سالگی در منزل تحت نظارت پدرش محمدحسین خان به وسیله اساتید سرخانه قرآن، شرعیات، زبان عربی و فارسی و فرانسه را آموخت و سپس به سال ۱۲۶۸ هـ.ش وارد دارالفنون شد و به سبب آن كه زبان های خارجی به ویژه فرانسه را خوب می دانست به عنوان خلیفه (دانشیار) كه در واقع مترجم اسناد خارجی بود، مطالب را برای هم شاگردی های خود ترجمه می كرد. او ابتدا در دارالفنون به تحصیل طب پرداخت ولی چون كادر علمی ضعیفی در دارالفنون بود و شخصاً نیز به آن رشته علاقه ای نشان نمی داد به فلسفه و تاریخ و ادبیات روی آورد و ضمن تحصیل در دارالفنون به مدرسه صدر، مروی و سپهسالار رفت و فلسفه اسلامی آموخت و چون زبان فرانسه را به خوبی می دانست جزوه هایی كه حاوی شرح زندگی فلاسفه غرب بود به فارسی ترجمه كرد و حاصل این ترجمه ها به صورت كتاب سیر حكمت در اروپا درآمد.
فروغی از یگانه مبصرها و خلیفه هایی بود كه در سن ۱۷ سالگی به استادی فلسفه و تاریخ در دارالفنون رسید و چون پدرش محمدحسین خان ذكاءالملك در وزارت انطباعات زیر نظر اعتمادالسلطنه كار می كرد، محمدعلی نیز وارد وزارت انطباعات شد و از آبان ۱۲۷۳ خورشدی به طور رسمی كارمند دولت شد و سپس در كنار تدریس در دارالفنون در مدرسه علمیه فیزیك، تاریخ و فلسفه تدریس می كرد. در ۱۲۷۵ خورشدی، یعنی یك سال پس از ترور ناصرالدین شاه پدرش روزنامه تربیت را دایر كرد و محمدعلی خان سردبیر و مترجم نویسنده مقالات شد. از نوشته های محمدعلی فروغی در روزنامه تربیت این طور می توان استنباط كرد كه او از آغاز جوانی فردی بود لیبرال منش و در عین حال پراگماتیك (عمل گرا) و واقع بین. در ۱۲۷۸ خورشدی در پی بنیان*گذاری مدرسه علوم سیاسی توسط مشیرالدوله به معلمی آنجا نائل شد و كتاب های ثروت ملل و تاریخ ملل مشرق را در خلال تدریس در مدرسه علوم سیاسی تالیف كرد.
پس از صدور فرمان مشروطیت به وكالت مجلس رسید و چند بار به معاونت هیات رئیسه مجلس نیز رسید. زمانی كه پدرش محمدحسین فروغی ذكاءالملك اول در ۱۲۸۶ خورشیدی درگذشت، به دستور محمدعلی شاه لقب ذكاءالملك به محمدعلی رسید. او در این سال بود كه به گروه فراماسون*ها پیوست و وارد لژ بیداری شد. در این لژ گروهی از رجال سیاسی، ادبی و علمی عضویت داشتند. اسماعیل رائین در جلد دوم كتاب «فراماسونرى» در ایران اعضای این لژ را نام می برد. از جمله اشخاص زیر را: ادیب الممالك فراهانی، كمال الملك غفاری نقاش، حكیم الملك، حاج میرزا یحیی دولت آبادی و بالاخره محمدعلی فروغی و ابوالحسن فروغى. ذكاءالملك فروغی (محمدعلی) معلوم نیست كه چرا به این لژ پیوسته، عده ای معتقدند كه افرادی چون او از روی حس كنجكاوی وارد چنین محافلی می شدند و عده ای دیگر معتقدند كه تمام افراد طبقات روشنفكر و باسواد كشور داخل لژ فرماسونری می شدند و این كار در آن زمان مد روز بوده است.
فروغی سه بار به نمایندگی مجلس انتخاب شد و دو مرتبه از آن را به معاونت مجلس انتخاب شد كه یك مرتبه از آن در زمان ریاست مجلس موتمن الملك بود. ۲۵ بار پست های وزارت جنگ، خارجه، مالیه و عدلیه را در كابینه های متفاوت عهده دار شد. یك بار كفالت نخست وزیر و دوبار پست نخست وزیری را احراز كرد. محمود فروغی فرزند او درباره این كه پدرش محمدعلی فروغی در خطابه تاجگذاری رضاشاه نطقی همراه با تملق و مداهنه ایراد كرده می گوید كه پدر من خطابه را با ستایش جهان آفرین آغاز می كند و سپس یادآور می شود كه این تخت و تاج یادگار سلاسل عدیده از ملوك نامدار است و نام سلسله ها و پادشاهان بزرگ را می برد و خدمات آنان را برمی شمارد. زیرا در هر كار به ویژه در كشورداری، آغاز سخن به نام خداوند پسندیده است. پند دادن به ارباب قدرت و راهنمایی آنان داروی تلخی است كه غالباً با چاشنی مداهنه تحمل شده و می شود. بیشتر رجال و سیاستمداران در خاطرات خود می گویند كه اگر فروغی و حاج مخبرالسلطنه نبودند و گاهی بر سبیل مشورت نصیحت هایی به رضاشاه نمی كردند ممكن بود كه رضاشاه افراط كارهایی انجام دهد كه جبران آن ممكن نبود. یا این كه بسیار این موضوع پیش آمده كه این افراد به اتفاق مستوفی جان بسیاری از رجال را از مرگ حتمی نجات داده اند.
وقتی رضاشاه او را با توپ و تشر از خود راند ( ۱۳۱۴) و خانه نشین شد، این مدت شش سال را می توان پربارترین ایام زندگی او دانست زیرا بسیاری از دیوان شعرای بزرگ فارسی را كه نتوانسته بود به علت كمبود وقت تصحیح كند، از عهده تصحیح آنها برآمد. او علاوه بر آن كه عضو كمیسیون معارف شد، ریاست فرهنگستان را نیز بر عهده گرفت و خدمات بزرگی را به زبان فارسی نمود. از این روست كه استاد ملك الشعرای بهار، استاد مجتبی مینوی، علامه قزوینی، میرزا ابوالحسن جلوه، میرزا طاهر تنكابنی، استاد جلال همایی، حسین سمیعی، حبیب یغمایی، میرزا عبدالعظیم خان قریب و صدها دانشمند دیگر خدمات فرهنگی فروغی را ستوده اند. او با وجود بیماری قلبی بعد از شهریور ۱۳۲۰ در سروسامان دادن به وضع مملكت كوشش كرد. او تا ۵ آذر ۱۳۲۱ كه بیماری قلبی او را رنج می داد به كارهای ادبی و تصحیح دیوان اشعار شعرای بزرگ پارسی مشغول بود و در ساعت ده شب همان روز درگذشت. بد نیست بدانیم كه محمدعلی فروغی معلمی احمدشاه را نیز بر عهده داشت و به او زبان فرانسه، ادبیات، تاریخ و فلسفه تدریس می كرد. او معلمی و تحقیق را بیش از مشاغل سیاسی دوست داشت. بخش 1

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:فروغی,زندگینامه,مشروطیت,ادبیات,فلسفه,سیاستمدار,اسلام,, :: 8:34 :: توسط : آوا رضایی

تنبور، سازباستانی
«تنبور» يکی از سازهای باستانی و عرفانی ايران زمين است که بيشتر در نواحی غرب و شرق ايران رايج است. از قرائن و شواهد تاريخی و يافته های باستان شناسی بر می آيد که اين ساز قدمتی 6000 ساله دارد ومهم ترين سند تاريخی در اثبات ادعای مذکور،مجسمه ای است که در حين حفاری در حوالی مقبره حضرت دانيال نبی، واقع در شوش، به دست آمده و اين مجسمه نشانگر دو مرد نوازنده است که در دست يکی از آنها تنبور قابل تشخيص است و قدمت اين اثر به قبل از ظهور حضرت موسی(ع) يعنی به 3 الی 4 هزار سال قبل از ميلاد مسيح می رسد. يکی ديگر از قديمی ترين نشانه هايی که از اين ساز در دست می باشد، سازهايی است که در تپه بنی يونس و کيون جيک واقع در حوالی شهر موصل بر روی ديوار ترسيم شده اند.
هرچند نمی توان با دقت ويقين زمان اختراع اين ساز را تعيين کرد، اما به صراحت می توان گفت که ساختن و نواختن تنبور به قرن ها پيش از ظهور اسلام بر می گردد به طوری محققين معتقدند که اکثر سازهای زهی، از اين ساز کهن مشتق شده اند و «هلمهلتز» محقق آلمانی در اين زمينه می گويد: [پرده بندی تنبور، پايه و اساس موسيقی ايرانی بوده که در زمان ساسانيان شکل گرفته و به همین دلیل اين ساز را پدر «تار» ناميده اند]
تنبور در زمان اشکانيان و ساسانيان از جايگاه رفيعی بر خوردار بود. به طوری که ابن خرداد در رساله اللهو والملاهی درباره موسیقی عصر خسرو پرویز می نویسد: [ایرانیان معمولاً عود را با نای و زنای را با طنبور و... می نواختند] و در فرهنگ دهخدا به نقل از کريستن سن، سازهای زمان ساسانيان: عود، نای، تنبور، مزمار و چنگ معرفی شده اند و مسلماً در زمان خسروپرويز، تنبور بسيار مورد توجه بوده و تصاوير حک شده بر ديوار عمرا که نوعی تنبور در آن قابل تشخيص می باشد نيز مبين اين ادعا است.
پس از پيدايش اسلام نيز، اين ساز در زمره سازهای مورد تحقيق از سوی دانشمندان اسلامی و نيز مورد توجه شاعران بزرگی چون مولوی و منوچهری دامغانی بوده است.
بانگ گردش های چرخست اين که خلق
می سرايندش به طنبور و به حلق
(مولوی)
به ياد شهريارم نوش گردان
به بانگ چنگ و موسيقال و تنبور
(منوچهری دامغانی)
خنياگرانت فاخته و اندليب را
بشکست نای در کف وطنبور درکنار
(منوچهری دامغانی)
هم اکنون تنبور را در بين اقوام مختلف آسيای ميانه و سرزمين های اسلامی با نام های «دومبرا»، «چونگور»، «تونبره»، «تنبورا»، «تامبور» و «تنبور» می توان يافت. اين ساز در شرق و غرب ايران به وفور و در نواحی شمال عراق و شهرهای مرزی ترکيه و ايران در حد کمتری با نام ها و شکل های مشابهی ديده می شود.
تنبور رايج در منطقه غرب ايران و عراق، تنبور تيسفونی ناميده می شود که دارای کاسه ای گلابی شکل، دسته ای بلند و 12 تا 14 پرده می باشد و در مناطق مختلف استان کرمانشاهان از جمله شهر کرمانشاه، کرند غرب، گهواره، صحنه، ماهيدشت، دينور و ... و برخی روستاهای همدان و اسدآباد و نهاوند رايج است.
در حال حاضر تنبور در استان کرمانشاهان و مناطق کرد نشين، ساز اساسی در تک نوازی و هم نوازی می باشد و می توان ادعا کرد که بدون اين ساز، موسيقی عرفانی اين مناطق هيچ گاه معنای کاملی ندارد و همين امر چنان قداستی بدان بخشيده که در برخی مناطق بدون داشتن وضو آن را نمی نوازند و نوازندگان آن از گزيدگان قوم بوده و دارای ارزشی معنوی در بين مردم می باشند.
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 اسفند 1390برچسب:تنبور,سنتور,ساز,استان,کهن,اسلام,چنگ,عود,فرهنگ دهخدا,گردش,باستان شناس, :: 10:52 :: توسط : آوا رضایی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 85 صفحه بعد

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1