کارت پستالی از فلامینگو
نیم های شب در فلامینگو
شاخه های تاریک نخل ها با باد به هم در آمیخته اند
.معاشعه ای گستاخانه
در آن دور ها در میان چندل های سرخ
تمساحی از پشته های علف بالا می خزد سینه کشان
.و آن جا برای خواندن شعرش لم می دهد
گناهان مرا، همان هفت گناه مهلک مرا رسیدگی کن
!آه بنگر، مشکلات زندگی مرا تا بدین لحظه
در این پسین زیبا در میان آب های نرم ومخملین، ببین صدها
پرنده ی سپید را
صدای مقدس در عین حال هوس انگیز قطرات آب را بشنو
بزودی دریای آبی مواج سر خواهد رسید
و زیر تازیانه خواهد گرفت جزایر آبی آفتاب را
اگر اینجا بودی
اگر می شد که تو را لمس کنم
.دستانم دوباره از سر می گرفت ترانه ای دیگر را
ترجمه محمد حسین بهرامیان
نظرات شما عزیزان: